کد مطلب:312243 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:239

در کوفه چه می گذرد؟
كوفیان زمانی كه از مرگ معاویه و نیز خودداری امام حسین (ع) از بیعت با یزید آگاه شدند، بزرگان آن ها مانند مسیب بن نجبة، رفاعة بن شداد و حبیب بن مظاهر [مظهر] [1] در منزل سلیمان بن صرد خزاعی اجتماع كردند. آنان در اولین اقدام خود نامه ای به منظور دعوت سیدالشهدا (ع) به كوفه نگاشتند: [2] «... راهبری برای ما نیست. به سوی ما آی، باشد كه خداوند ما را به دست تو به راه حق باز آرد و...» نامه را همراه عبدالله بن مسمع همدانی و عبدالله بن وال تمیمی به سوی حسین (ع) فرستادند. آنان در دهم ماه مبارك رمضان (سال 60 ق) در مكه نامه را به امام (ع) رساندند [3] كوفیان سه پیك پی در پی و نزدیك به 150 نامه برای ابا عبدالله (ع) فرستادند [4] .

امام حسین (ع) در پاسخ آنان مسلم بن عقیل را همراه نامه ای، برای كسب اطلاع از



[ صفحه 79]



وضع كوفه و مردم آن بدان جا گسیل داشت [5] مسلم در پنجم شوال آن سال (60 ق) به كوفه رسید [6] شیعیان كوفه گرد او آمدند و با وی پیمان بستند [7] شمار هم پیمانان مسلم را تا هجده هزار تن برآورد كرده اند [8] مسلم به پشتوانه این گروه نامه ای به امام حسین (ع) نوشت و حضرت را به كوفه خواند [9] یزید توسط جاسوس خود (عبدالله بن مسلم بن ربیعه) از وضعیت كوفه و ضعف نعمان بن بشیر (والی كوفه) آگاه شد [10] یزید به سفارش سرجون رومی مشاور پدری خود كه اینك كاتب و «صاحب امر» او نیز هست، عبیدالله بن زیاد را به ولایت كوفه نهاد. عبیدالله، عثمان بن زیاد را به جانشینی خود در بصره گذارد و به سمت كوفه حركت نمود [11] .

عبیدالله بن زیاد پوشیده روی به كوفه در آمد، به گونه ای كه او را حسین بن علی (ع) می پنداشتند. او كه دیر زمانی پدرش (زیاد بن ابیه) بر كوفیان ستم ها رانده بود و خود نیز به خوبی از وضع مردم آگاه بود، در اولین گفتار عمومی خود چنان فضای رعب و وحشتی ایجاد كرد كه هیچ كس از دیگری در امان نبود. وی مردم را وادار به جاسوسی از یكدیگر كرد و هر غریبی را به كوچك ترین شبهه و گمانی از دم تیغ گذراند [12] .

در چنین اوضاع نابسامانی مسلم بن عقیل در خانه ی هانی بن عروة پناه گرفت. جاسوس عبیدالله (معقل) از پناهگاه مسلم باخبر شد. او كه خود را شیعه ی امیرمؤمنان علی (ع) معرفی كرده بود، با این نیرنگ از تمامی یاران مسلم و گفت وگوها و مقاصد



[ صفحه 80]



آنان آگاه شد و اخبار آن ها را به عبیدالله بن زیاد رساند [13] هانی بن عروة بدین طریق به دام عبیدالله گرفتار شد و پس از تحمل شكنجه و آزار فراوان به زندان افتاد [14] .

مسلم بن عقیل كه پیش از ورود عبیدالله بن زیاد، نزدیك هجده هزار نفر با او پیمان بسته بودند، اینك با سی نفر در مسجد مانده بود [15] پس از اقامه ی نماز عشا سفیر امام حسین (ع) تنهای تنها در كوفه به دنبال پناهگاهی بود. مسلم به خانه ی پیرزنی (طوعة) در آمد و بامداد آن پس از گزارش فرزند صاحب خانه (بلال) نیروهای عبیدالله اطراف خانه را محاصره كردند [16] مسلم یك تنه در برابر مردان منافق صفت كوفی ایستاد و در پایان با نیرنگ محمد بن اشعث، به بهانه ی امان دادن به مسلم، به دست دژخیمان عبیدالله اسیر شد [17] گفت وگوی مسلم بن عقیل با عبیدالله در بردارنده ی نكات ارزشمندی است كه در بحث ویژگی های حكومت یزید به آن ها اشاره كردیم و اینك متن آن را از نظر می گذرانیم:

سپس عبیدالله بن مسلم گفت: ای ابن عقیل! وقتی تو آمدی مردم متحد و یكپارچه بودند. آمدی تا آنان را پراكنده كنی و تفرقه میانشان بیندازی؟ مسلم گفت: هرگز. اما مردم این دیار گمان بردند كه پدر تو نیكان آن ها را می كشد و خونشان را می ریزد و مانند كسری و قیصر رفتار می كند. ما آمدیم تا آنان را به عدل بخوانیم و به حكم كتاب و سنت دعوت كنیم. عبیدالله گفت: ای فاسق، تو را با این مسائل چه كار؟ آیا وقتی در مدینه شراب می خوردی، چنین كارهایی انجام نمی شد؟ مسلم پاسخ داد: من و شرب خمر؟ به خدا قسم، خدا می داند كه تو خود می دانی كه راست نمی گویی و من چنان نیستم كه تو می گویی. از مردم كسی به شرابخواری سزاوارتر از من است كه در ریختن خون مسلمانان می كوشد به ستم و عداوت، جانی كه خدا حرمت داده می گیرد و چنان به لهو و لعب مشغول است كه گویی هیچ كاری نكرده است [18] .



[ صفحه 81]



سرانجام مسلم را به بر بام قصر بردند و در حالی كه تسبیح و استغفار بر لب داشت و در دل نگران ابا عبدالله الحسین (ع) بود [19] به گونه ای دردناك به شهادت رساندند، [20] پس از شهادت مسلم، هانی بن عروة را دست بسته به بازار كوفه آوردند و در برابر مردم گردن زدند [21] .


[1] در نسخه ي الكامل اين گونه ضبط شده است.

[2] وقعة الطف، ص 90؛ الكامل، ج 4، ص 20؛ الاخبار الطوال، ص 229.

[3] وقعة الطف، ص 92؛ الاخبار الطوال، ص 229.

[4] الكامل، ج 4، ص 20؛ الارشاد، ج 2، ص 38. در اين دو مأخذ آمده است كه در يك نوبت 150 نامه ارسال شد. اما در مقتل الحسين (ع)، ابومخنف، ص 144 آمده است كه دوازده هزار نامه نزد امام حسين (ع) گرد آمد.

[5] الكامل، ج 4، ص 21؛ وقعة الطف، ص 96.

[6] مقتل الحسين (ع)، ابومخنف ص 147.

[7] الكامل، ج 4، ص 21.

[8] همان، ص 30؛ مقتل الحسين (ع)، ابومخنف، ص 148. بيست و پنج هزار و چهل هزار نفر نيز نقل شده است.

[9] الكامل، ج 4، ص 33.

[10] وقعة الطف، ص 101؛ الكامل، ج 4، ص 22.

[11] الكامل، ج 4، ص 23؛ وقعة الطف، ص 108؛ الفتوح، ج 5، ص 61.

[12] الكامل، ج 4، ص 24؛ الفتوح، ج 5، ص 65 به بعد.

[13] الكامل، ج 4، ص 25؛ وقعة الطف، ص 111 و ص 112؛ الفتوح، ج 5، ص 68 و ص 69.

[14] الفتوح، ج 5، ص 78 به بعد؛ الكامل، ج 4، ص 29؛ وقعة الطف، ص 115 به بعد.

[15] الكامل، ج 4، ص 31.

[16] همان، ص 32؛ وقعة الطف، ص 126.

[17] الكامل، ج 4، ص 33؛ وقعة الطف، ص 135؛ الفتوح، ج 5، ص 95.

[18] الكامل، ج 4، ص 35؛ وقعة الطف، 139؛ الفتوح، ج 5، ص 101 با مطالب افزون تر.

[19] الكامل، ج 4، ص 33.

[20] الكامل، ج 4، ص 35؛ وقعة الطف، 139؛ الفتوح، ج 5، ص 101 با مطالب افزون تر.

[21] وقعة الطف، ص 142.